Thursday, November 21, 2024
-10.7 C
Calgary

دو سال پیش، مادر و حالا پدر؛ پایان تلخ برای خانواده ایرانی در کانادا

عضویت در خبرنامه

آخرین مطالب پیکوبینو

کورش نورانی، پسر هشت ساله‌ای است که این روزها خیلی از ایرانی‌ها در کانادا نگران او هستند. کورش پدر و مادر خود را به فاصله دو سال از دست داده است؛ هر دو را در کانادا، روز نهم جون و در اثر تصادف با تراک. انگار سرنوشت احمد و مریم، بعد از ۱۶ سال از اولین روزهای آشنایی، باز هم باید شبیه به هم رقم می‌خورد. احمد نورانی هفته گذشته در راه مراسم سالگرد همسر سابق خود، مریم رشیدی آشتیانی، بر اثر تصادف با یک تراک در نزدیکی شهر Golden در استان بریتیش‌کلمبیا درگذشت.

دو سال پیش حادثه تصادف مریم رشیدی، دل بسیاری از ایرانیان ساکن کانادا را به درد آورد و بازتاب وسیعی در رسانه‌های کانادا داشت. این بار هم، خبر تصادف احمد نورانی، در رسانه‌ها منعکس شد و شبکه‌های اجتماعی ایرانیان هم به آن واکنش نشان دادند. بخش قابل توجهی از کامنت‌ها و یادداشت‌ها از نگرانی مردم برای کورش خبر می‌دهد؛ پسربچه‌ای که حالا پدر خود را هم از دست داده است. دوستان خانواده نورانی می‌گویند او پسری قوی است. آنها امیدوارند حالا که کانادا برای والدین او، سرزمین خوش‌یمنی نبوده است، لااقل برای پسرشان، آینده روشنی را رقم بزند.

هفته گذشته یعنی دقیقا دو سال پیش از یک فاجعه خانوادگی، احمد نورانی، در حال رفتن به مراسم یادبود دومین سال درگذشت همسر سابقش بود که بر اثر تصادف در نزدیکی شهر Golden در استان بریتیش‌کلمبیا، جان خود را از دست داد.

مریم رشیدی، دو سال پیش بر اثر تصادف، از دنیا رفته بود. او که در یک پمپ بنزین در کلگری مشغول به کار بود، برای گرفتن ۱۱۳ دلار هزینه بنزین، به دنبال تراکی رفت که بنزین زده بود و قصد فرار داشت. خودرو به او زد و از محل حادثه گریخت. رشیدی دو روز بعد یعنی نهم ماه جون سال ۲۰۱۵ بر اثر شدت جراحات جان خود را از دست داد. حالا احمد نورانی هم بر اثر تصادف از دنیا رفته و فرزند هشت ساله آنها کورش، بازمانده خانواده‌ای است که هر سه نفر، دو سال پیش با هم در کلگری زندگی می‌کردند.

تصادف مرگ‌بار در آزاد راه

سی‌بی‌سی گزارش می‌دهد، احمد نورانی به همراه پسرش کورش و همسر جدید خود سمیه، از ونکوور به کلگری می‌رفت تا در دومین مراسم سالگرد همسر سابقش شرکت کند. آنها در اتوبان Trans-Canada در نزدیکی شهر Golden در بریتیش‌کلمبیا تصادف سختی می‌کنند و احمد، همان‌جا از دنیا می‌رود. در این تصادف، پسر و همسر جدید او زنده می‌مانند.

کورش، پسر احمد نورانی، در هنگام تصادف، در صندلی عقب ماشین خواب بوده است و فقط جراحات مختصری برمی‌دارد. سمیه نیز به بیمارستان منتقل می‌شود و به دلیل شکستی استخوان، تحت عمل جراحی قرار می‌گیرد. پزشکان می‌گویند حال او رو به بهبودی است.

والدین احمد نورانی از ایران به کانادا آمده‌اند و در کنار کورش، نوه‌شان هستند.

این خانواده سه نفره نوامبر ۲۰۱۴ به کانادا مهاجرت کردند. مریم تا چند ماه قبل از مهاجرت، در پتروشیمی بندر امام کار می‌کرده است. او چهار ماه آخر اقامت‌شان در ایران یک دوره آموزشی را گذراند که در هنگام ورود به‌کانادا سریع‌تر بتواند وارد بازار کار شود.

آنها ابتدا وارد مونترال شدند ولی بعد از دو ماه با توجه به‌بازار کار نفت و گاز در آلبرتا به کلگری منتقل شدند. مریم سه ماه بعد کاری در یک شرکت نفت و گاز پیدا کرد ولی کار او بیش از سه ماه ادامه نیافت. او در ماه می همچنان که بخت خود را برای سایر موقعیت‌های کاری آزمایش می‌کرد، برای اینکه شغل موقتی داشته باشد، در یک پمپ بنزین شرکت Centex مشغول به‌کار شد.

احمد نورانی به همراه پسرش کورش به ونکوور رفت و آنجا با سمیه قیامی آشنا شد. آنها مدتی بعد با هم ازدواج کردند. عکس‌های این زوج در شبکه‌های اجتماعی، سرشار از عشق و امید است. سمیه برای یکی از عکس‌های فیس‌بوکی‌شان نوشته است: «مرد ِ من. سرم را که تکیه می‌دهم به سینه‌ی مردانه‌ات، همه کوه‌ها کم می‌آورند. امنیت آغوش توست که بهانه‌ای می‌شود، برای هزار باره پیدا شدنم در حریمت.» در این عکس، احمد و سمیه را می‌بینیم که روی یک نیمکت چوبی در ونکوور، کنار هم نشسته‌اند.

دوستان، اقوام و آشنایان سمیه هم زیر این عکس برایشان آرزوی خوشبختی کرده‌اند. کامنت‌ها اما از چند روز پیش، رنگ دیگری به خود گرفته است. ابراز همدردی، نگرانی و تاسف جای خود را به کامنت‌های شادی داده است که تا همین چند روز پیش زیر این عکس نوشته می‌شد.

سمیه اما جملات دیگری را هم برای احمد در فیس‌بوک نوشته است: «اولين بار كه ديدمت، هرگز فكرش را نمی‌كردم تو همان كسی هستی كه قرار است بعدها بارها برايش بميرم. تو در كنار خودت نيستی تا بدانی در كنار تو بودن چه عالمی دارد. خدا «تو» را که می‌آفرید، حواسش، پرت آرزوهای من بود، شدی همان آرزوی من.»

یکی از آخرین پست‌های سمیه قیامی درباره کورش است. او این متن را به مناسبت تولد او نوشته است: «زندگانی مادر! خوشبختی يعنی اينكه تولدت باشه. تولدت مبارک بهترينم. هر وقت که به صورت پاک ومعصومت نگاه می‌کنم، خدا رو با تموم وجودم شاکر می‌شم. تو برایم حرف می‌زنی و من توی دلم کیف می‌کنم که مادر یک فرشته پاک و نازنین هستم.»

حالا احمد، او و کورش را تنها گذاشته و برای همیشه رفته است.

نگرانی‌ها در شبکه‌های اجتماعی برای کورش، تمامی ندارد. خبرنگار سی‌بی‌سی کانادا هم در گفتگو با ژینا مسندی درباره همین نگرانی‌ها سوال می‌کند و مسندی می‌گوید: «همه ناراحتند و گریه می‌کنند. آنها ناراحت کورش هستند. کانادا برای پدر و مادر او مقصد خوبی نبود. امیدوارم اینجا برای پسرشان آینده بهتری رقم بخورد.»

پلیس سواره نظام سلطنتی کانادا RCMP جزئیات زیادی درباره این تصادف اعلام نکرده است اما می‌توان از میان گزارش‌های تصادف که این پلیس مخابره کرده، شواهدی را مبنی بر تصادف مرگ‌بار به دست آورد که قربانی آن، احمد نورانی است.

ژینا مسندی می‌گوید: «تا آنجایی که من می‌دانم، احمد کنترل خودرو را از دست داده و وارد لاین کناری می‌شود. بعد هم با یک تراک تصادف می‌کند.»

او درباره کمک‌های دوستان و آشنایان به کورش می‌گوید: «همه خیلی حمایت کردند. آنها با من تماس گرفتند، به من مسج دادند و از من خواستند اگر برای برنامه کمک مالی و هر کاری که برای حمایت از کورش لازم است به کمک نیاز بود، آنها را خبر کنم. من با خانواده همسر او در ونکوور در تماسم. پدر و مادر احمد هم به ونکوور آمده‌اند.»

یکی دیگر از دوستان آنها به نام احسان حسینی، تاکید می‌کند که افراد زیادی از سراسر کانادا برای کمک، اعلام آمادگی کرده‌اند: «باورنکردنی است که هر دو تصادف در یک زمان و به فاصله دو سال از هم اتفاق افتاده است. همه نگران کورش هستند.»

شهاب خویی یکی دیگر از دوستان این خانواده به خبرنگار CTV می‌گوید: «حال کورش خوب است. او پسری قوی است و از همه اتفاقاتی که افتاده با خبر است. او می‌داند که پدرش از دنیا رفته است.»

آشنایی در ایران و مهاجرت به کانادا

احمد و مریم، ۱۵ سال پیش، هنگامی با هم آشنا شدند که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بودند و در یک شرکت همکار بودند. مریم مهندس فرایند بود و احمد در زمینه لوله‌های نفتی فعالیت می‌کرد. همین پیش‌زمینه تحصیلی و کاری بود که این زوج را به کانادا کشاند؛ سرزمینی که صنعت نفت و گاز، یکی از پررونق‌ترین صنایع آن است. هر دوی آنها در رویای این بودند که در یک شرکت نفتی استخدام شوند و دوباره به عنوان همکار در کنار هم قرار گیرند. احمد می‌گوید: «ما عاشق هم بودیم و دوست خیلی نزدیک بودیم. اینکه همکار شویم هم خیلی شیرین بود.» هر چند این شیرینی، زودگذر بود و شرکت نفتی در کلگری در یک فرایند تعدیل نیرو، هر دو را با هم خانه‌نشین کرد. پس از آن، مریم برای کار در شرکت Centex اقدام کرد و تنها سه روز پس از حضور در پمپ بنزین این شرکت، دچار این حادثه شد.

احمد پس از آنکه همسر خود را از دست داد گفت: «وقتی مریم با من بود، خیلی خوشبخت بودم و نگران چیزی نبودم. اما حالا دیگر خوشبخت نیستم. مریم بهترین چیزی بود که در زندگی داشتم.» پس از آن بود که چند گردهمایی در نقاط مختلف کانادا برگزار شد و ایرانیان زیادی در کلگری، ونکوور، مونترال و تورنتو، یاد مریم رشیدی را گرامی داشتند.

سرنوشت دادگاه مریم رشیدی

دادگاه پرونده رسیدگی به قتل مریم رشیدی، اوایل ماه می امسال برگزار شد. جوشا میشل، راننده‌ای که موجب مرگ رشیدی شده بود در دادگاه به به قتل درجه دوم متهم شد. او پیش از این به قتل نفس اعتراف کرده بود. حکم نهایی او ۳۰ آگوست اعلام می‌شود.

منبع : آتش ٬ سی بی سی