پل لایِنز گیت (Lions Gate Bridge) که مردم ساکن ونکوور هر روز از روی آن برای تردد بین خانه و محل کار یا خرید و تفریح عبور می کنند، یا شاید هم از آن برای دوچرخه سواری یا قدم زدن در روزهای تعطیل و لذت بردن از مناظر بدیع طبیعی استفاده می کنند را مدیون روحیه پیشرو و خلاق مهندسی به نام آلفرد تیلور (Alfred Taylor) هستند.
تیلور که متولد ویکتوریا بود در تلاطم روزهای آغازین قرن بیستم در پروژه های ساختمانی و معدن یک پیشرو به حساب می آمد. وی ارزش فراوانی در زمین های پوشیده از درخت در وست ونکوور می دید در حالی که در آن زمان این بخش از شهر عملا بسیار کوچک بود و فقط سه هزار نفر جمعیت داشت.
در آن زمان تنها راه دسترسی وست ونکوور به داون تاون، استفاده از قایق در Second Narrow بود و این موجب می شد تا زمان دسترسی به داون تاون برای ساکنان آن منطقه ساعت ها طول بکشد. تیلور باور داشت که با ایجاد یک پل در First Narrow قرار گرفته در پشت استنلی پارک، و اتصال وست ونکوور به داون تاون از مسیری کوتاه تر، وست ونکوور را به منطقه ای بسیار با ارزش برای زندگی تبدیل خواهد کرد، تصوری که امروزه صحت آن کاملا ثابت شده.
به همین دلیل وی یک پروپزال تهیه کرد و با تدوین مدل فرانچایز استانی برای تامین هزینه های پل آن را در شهرداری ونکوور ارایه نمود. اما او یک رقیب بزرگ داشت. خط آهن کانادا پاسیفیک (Canadian Pacific Railway) که مالک زمین های گرانبهایی در منطقه شانه سی (Shaughnessy) بود از اینکه زمین های وست ونکوور تبدیل به رقیبی برای آنها شود به شدت نگران شده بود، بنابراین با تمام قدرت و امکانات خود شروع به مقاومت در مقابل این طرح کرد.
سرانجام در یک رای گیری عمومی در سال 1927، قاطبه اهالی ونکوور رای بر بطلان این طرح دادند. دلیل آن هم این بود که با ساخت این پل یکی از ثروت های شهر یعنی استنلی پارک، با ایجاد جاده در میان آن صدمه جدی خواهد دید. اما تیلور به این سادگی ها کوتاه نیامد و به دنبال حامی مالی سر انجام موفق شد خانواده گینس (Guinness) که در کار تولید آبجو بودند را متقاعد کند تا از وی حمایت کنند.
تیلور با حمایت این خانواده شرکتی به نام British Pacific Properties Ltd ایجاد کرد و خود را برای بازگشت به صحنه مبارزه و به کرسی نشاندن ایده خود آماده کرد. وی در سال 1930 در جریان رکود بزرگ اقتصادی (Great Depression) و هنگامی که شهرداری وست ونکوور در اوضاع مالی بدی به سر می برد، پیشنهاد خرید 4700 جریب زمین به قیمت 75000 دلار را ارایه کرد و در مقابل تعهد داد تا شرکت وی یک میلیون دلار نیز در کارهای توسعه شهری مشارکت کند.
با این کار یک سوی معادله به نفع وی تغییر کرد و اکنون نوبت آن بود تا در سوی دیگر نیز شرایط را به نفع ایده خویش تغییر دهد. این کار با شرایط رکود آن زمان کار سختی نبود و اهالی شهر ونکوور که هر روز یکی از بعد از دیگری کار خود را از دست می دادند، دیگر نه فقط نگران درختان استنلی پارک نبودند، بلکه ایده ایجاد کار در آن شرایط دشوار اقتصادی برای ایشان سخت قابل قبول بود.
البته خط آهن کانادا پاسیفیک همچنان در سطح تصمیم گیری استانی تلاش بر متوقف کردن این طرح داشت اما سرانجام نخست وزیر وقت استان در آنزمان، ویلیام لیون کینگ (William Lyon MacKenzie King) این طرح را در سال 1936 تصویب کرد و کارهای ساختمانی رسما از 31 مارس 1937 آغاز شد.
سرانجام پل پس از یک سال و نیم در چهاردهم نوامبر 1938 بر روی اتومبیل ها گشوده شد و رویای تیلور به حقیقت پیوست. مراسم رسمی افتتاح پل در 29 ماه مه 1939 با حضور خانواده سلطنتی، شاه جرج پنجم و ملکه الیزابت در طی بازدیدی از کانادا برگزار گردید.
در روزهای ابتدایی برای عبور اتومبیل ها از روی پل تعرفه 25 سنتی در نظر گرفته شده بود و تا زمانی که در سال 1955 استان بریتیش کلمبیا پل را به مبلغ حدود 6 میلیون دلار از خانواده گینس خریداری کرد این تعرفه از اتومبیل های عبوری اخذ می شد. پل در ابتدا با دو مسیر برای عبور اتومبیل ها ساخته شده بود اما قابلیت توسعه در آن در آن نیز پیش بینی شده بود، کاری که بعدها با افزایش ترافیک اتومبیل ها انجام شد.
پل لایِنزگیت تاکنون به دفعات توسعه داده شده و هزینه های فراوانی برای حفظ و نگهداری آن صرف شده. خانواده گینس در سال 1986 در جریان نمایشگاه Expo ’86 چراغ هایی که پل را تزیین می کنند، به این میراث با ارزش شهر هدیه کردند. این چراغ ها در سال 2009 با نوع LED جایگزین شدند تا در هزینه های مصرف انرژی و نگهداری آنها صرفه جویی شود. در 24 ماه مارس 2005، پل لایِنزگیت به عنوان یک اثر ملی و تاریخی ثبت شد.
با ایجاد پل همانگونه که تیلور باور داشت، چهره وست ونکوور به کلی تغییر کرد و هر یک جریب زمینی که وی در سال 1930 به قیمت حدود 18 دلار خریداری کرد، امروز بین 3 تا 5 میلیون دلار قیمت دارد. آلفرد تیلور در سال 1954 در سن 57 سالگی در نیویورک جهان را بدرود گفت و بر اساس خواست وی جسدش سوزانده شد و خاکستر آن از فراز پل لایِنزگیت در فضا پراکنده گردید.
دفعه بعد که در آن منطقه قدم می زدید یا از روی پل عبور می کردید خاطره انسانی که با پایمردی و باور فراوان به درستی نظرش، توانست ایده بزرگ خود را در زمانی که دیگران قادر به درک ارزش آن نبودند متحقق کند گرامی بدارید.