آیا همه ما احساس می‌کنیم، دنیا دارد به آخر می‌رسد!

1938

اگر اخیرا به اخبار توجه کرده باشید، احتمالا به نظرتان رسیده باشد که همه اخباری که می‌شنوید تقریبا دل‌خراش و ناامیدکننده‌اند.

تنها در طول دو هفته اخیر، سه طوفان بزرگ در ایالات‌متحده آمریکا اتفاق افتاد. یک زلزله ۸.۲ ریشتری در مکزیک و آتش‌سوزی‌های عظیمی در کانادا، اورگان، مونتانا و کالیفرنیا رخ داد. جمع این رویدادها، ۱۵۰ کشته برجای گذاشته است. البته اینجا صحبت از بلایای طبیعی است. موضوعات سیاسی و بحران‌های منطقه‌ای (و خاورمیانه خودمان) خارج از مباحث علمی است و همان‌طور که بهتر می‌دانید، تصمیمات و منافع شخصی، منطقه ای-کشوری، نژادی و غیره در این بین نقش اساسی دارد که اصولا خارج از بحث ماست!

در شبکه‌های اجتماعی احساسات کاربران به‌گونه‌ای است که گویی دنیا در حال به آخر رسیدن است. به برخی از این اظهارنظرهای جالب کاربران شبکه‌های اجتماعی بیندازید:

  • «در این برهه، متقاعد شده‌ام که جهان به آخر می‌رسد»
  • «نمی‌خواهم خیلی هیجان‌زده یا دراماتیک باشم، اما دنیا دارد به آخر می‌رسد.»
  • «متاسفم که در خلق‌وخوی خوبی نیستم، اما دنیا دارد همین حالا به پایان می‌رسد.»
  • «دنیا دارد به پایان می‌رسد، پس هرکسی که به من علاقه‌ای دارد، همین حالا به من بگوید!»

اینکه بلایای طبیعی را نشانه‌ای از پایان دنیا بدانیم، تا حد زیادی معقول است. بادهای هولناک و باران‌های شدید، خانه‌ها را در هم می‌کوبد و مردم را مجبور می‌کند که دوباره از هیچ خانه و سکنه خود را بسازند. برای کسانی که مستقیما تحت تاثیر این بلایای طبیعی هستند، امیدواری به آینده بسیار دشوار است. اما با توجه به دانسته‌های علمی و آمارهای دیگر، قرار نیست، دنیا به آخر برسد.

زندگی در دنیای کثیف

مردم هزاران سال است که احساس می‌کنند، دنیا دارد به آخر می‌رسد. اما تا قبل از دهه ۱۹۷۰، هیچ فرضیه‌ای در این خصوص مطرح نشده بود. در آن سال‌ها، استاد مجارستانی علوم ارتباطات، جرج گربنر، نظریه‌اش را مطرح کرد.

گربنر این نظریه را «سندرم دنیای کثیف» نام‌گذاری کرد و در آن به اعتقادات اشتباه جامعه آمریکایی اشاره کرد که دنیا خطرناک‌تر شده است، حتی اگر آمارها و شواهد چیزی خلاف آن را نشان بدهند. مثال اخیر در این مورد، قلدری است. به رغم میزان اذیت و آزارها در مدارس آمریکا، مطالعه‌ای نشان می‌دهد که میزان قلدری در مدارس مریلند هم ازنظر والدین و هم دانش آموزان از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵ تغییر نکرده است. در همین حال، میزان قلدری از ۲۸.۲ درصد به ۱۳.۴ درصد کاهش‌یافته است.

کاترین برادشاو، یکی از نویسندگان اصلی این مطالعه، به رادیوی ملی آمریکا گفت:

درک ما از نحوه شایع بودن یک موضوع؛ اهمیت زیادی دارد.

اطلاعات و شواهد مختلف ممکن است که چیز دیگری را نشان دهند، اما مردم به نسخه دیگری از داستان باور دارند. این ممکن است واکنشی باشد که جایگزین یک ایده منطقی یا یک نوع ترس یا هراس شده باشد. چنین چیزی در مورد بلایای طبیعی هم صدق می‌کند. تحقیقات نشان داده‌اند که در ۴۰ سال گذشته، شیوع بلایای طبیعی در جهان افزایش‌یافته است، اما این میزان به میزان چشم‌گیری نبوده است.

حتی اگر هر حادثه به نظر فاجعه‌آمیز برسد، فرکانس افزایشی خاص خودش را ساطع می‌کند. بلایای طبیعی با نظریه سندرم دنیای کثیف سازگار هستند. این به دلیل تعصب شناختی است که به «دسترسی اکتشاف» موسوم است. در اوایل دهه ۱۹۹۰، روانشناسان کشف کردند که به یادآوردن برخی از ساده‌ترین خاطرات، منحصربه‌فردترین و قوی‌ترین تاثیر احساسی را روی فرد می‌گذارند.

این پدیده به توضیح این موضوع کمک می‌کند که چرا احتمال سقوط یک هواپیما از یک جراحی ناموفق بیشتر به نظر می‌رسد، حتی اگر مورد دوم شایع‌تر باشد. این پدیده همچنین توضیح می‌دهد که چرا عکس‌های خیابان‌های آب‌گرفته، سیل‌زده و ساختمان‌های تخریب‌شده، به راحتی از عکس‌های رویدادهای دیگر بیشتر به یاد آورده می‌شوند. صحنه‌هایی از این رویدادها در سراسر توییتر، فیسبوک و اخبار رسانه‌های مختلف پخش می‌شوند و برای برخی، احتمالا فاجعه‌بار به نظر می‌رسند، همچون چیزی که هم‌اکنون در دنیا شاهد هستیم.

اما واقعیت این است که طوفان‌های هاروی، ایرما و کاترینا، در نواحی پرفشار طوفانی و در اوج فصل طوفان‌ها رخ داده‌اند. آخرین باری که چنین طوفانی در این نواحی اتفاق افتاد، 10 سال قبل بود و پیش از آن‌هم، 10 سال قبل‌تر از آن، یعنی این رویدادها چرخه‌ای طبیعی را طی کرده‌اند.

اما افکار مردم با دسترسی  اکتشاف به این باور می‌رسند که چنین حوادثی منحصربه‌فرد و قابل‌توجه هستند، این در حالی است که شواهد و آمارها نشان می‌دهند که هردوی این‌ها، قابل پیش‌بینی و نادر بوده‌اند.

سندرم دنیای کثیف نشان نمی‌دهد که جهان کاملا امن و بی‌خطر است. اما این نظریه اذعان دارد که دنیا به‌اندازه‌ای که مردم تصور می‌کنند، خطرناک نیست و مردم نگرانی‌های خود را با روندهای کلی همچون خشونت، جنایت و نه حوادث جداگانه سازگار می‌کنند. بلایای طبیعی و دیگر رویدادهای خشونت‌آمیز، هم از چنین منطقی پیروی می‌کنند. به گفته کارشناسان، طوفان هاروی نتیجه تغییرات آب و هوایی نیست، بلکه طوفان طبیعی است که از اواسط دهه ۱۹۷۰ دائما روند فزاینده‌ای را طی کرده‌اند.

به عبارت دیگر، بی‌معنی است که نگران سرنوشت دنیا باشید، اما اگر انسان نقش خود در گرم شدن سیاره زمین را کمرنگ کند، قطعا اوضاع وخیم‌تر می‌شود.

منبع SCIENCEALERT
مقاله قبلیسایت eBay چیست و چگونه می‌توان در حراجی‌هایش شرکت کرد؟
مقاله بعدیواقعیتهای جالب و شگفت انگیز در مورد اسکناس