به عنوان یکی از بزرگترین خردهفروشیها در ایالات متحده، نام کمپانی بزرگ کاستکو (Costco) تقریبا مترادف شده با قفسههای بلند پر از ملزومات زندگی، از غذا گرفته تا وسایل منزل و محصولات مصرفی.
سالانه بیش از ۷۹ میلیون مشتری در فروشگاههای کاستکو به دنبال نیازهای خود میگردند و هر سال حداقل ۵۵ دلار حق اشتراک میدهند تا به محصولاتی با مقرون به صرفهترین قیمتها دسترسی داشته باشند.
شما هم حتما متوجه شدهاید که فروشگاههای کاستکو زیادی شلوغند، گردش در آنها سخت است، و نمونه غذاهای رایگانشان گاهی تنوع زیادی ندارند. اما به هر حال، چیزهای جالب دیگری هم درباره این کمپانی هست.
۱. برای خرید در کاستکو نیازی به داشتن کارت اشتراک نیست.
فروشندههای بزرگ مثل کاستکو و سَمز کلاب به این دلیل قیمتهای پایینی ارایه میکنند که سفارشهای بسیار بزرگی میگیرند و بخشی از سودشان را از حق اشتراک به دست میآورند. اما بدون کارت اشتراک چه کنیم؟ بدون کارت اشتراک خبری از سس مایونز ۱۲ گالونی نیست. اما یک راه فرار هست: اگر یک عضو کاستکو را میشناسید، او میتواند از طرف شما کارت نقدی (هدیه) کاستکو بخرد تا شما از آن استفاده کنید. سیاست کاستکو این است که نیازی نیست عضو باشید تا از این کارت هدیه استفاده کنید، اما موفقیت شما به اخلاق فروشندهها هم وابستگی دارد: بعضی کارمندهای کاستکو اگر کارت عضویت شما را موقع ورود نبینند، قاطی میکنند.
۲. اینجا با ذهن شما بازی میکنند.
شستشوی مغزی یکی از مزایای ناگفتهٔ عضویت در کاستکو است. کاستکو معمولا ذخیرهٔ بزرگی از کالاهای پرفروش نگه میدارد —کیف دستیهای گرانقیمت، ویسکی جک دنیلز— اما نه لزوما به این دلیل که انتظار جابهجایی آنها را دارد، بلکه چون خردهفروشها میدانند که هیجان و لذتی که دیدن این کالاها در مشتریان ایجاد میکند، باعث آزاد شدن دوپامین در بدن آنها میشود. با دوپامین، احتمال اینکه مشتریها برای خرید کالاهای گرانقیمت دست در جیب کنند، بالا میرود.
۳. کارت شناسایی ندارید؟ در فرودگاه، کاستکو کارتِ شما را قبول میکنند.
سازمانهای امنیت هوانوردی در امریکای شمالی، مسائل امنیتی را خیلی جدی میگیرند. برای همین شاید فکر کنید که بدون کارت هویت ملی نمیشود سوار هواپیما شد. اما KPIX 5 در سانفرانسیسکو کشف کرد که TSA به مردم اجازه سوار شدن به هواپیما با کارت عضویت کاستکو یا حتی قبضهای خدمات عمومی (برق، آب و …) را هم میدهد. البته در این حالت احتمال اینکه بازرسی شوید یا از شما تست دی.ان.ای بگیرند، بیشتر است.
۴. کاستکو باعث ناراحتی برد پیت شد.
برد پیت یک بار از کاستکو خواست که فروش تخممرغهای به دست آمده از مرغهایی که داخل قفس نگهداری میشوند را متوقف کند. در پاسخ، مدیر عامل کاستکو، کریگ جِلینک، از او خواست که حتما یک جدول زمانبندی برای تغییر سیاستهای کاستکو درست کند. برد پیت در جواب به این طعنه او در نامهای نوشت: «شرکتهای زیادی، از برگر کینگ گرفته تا یونیلیوِر، دارند از شر قفسها رها میشوند.» پیت امیدوار بود که مقایسه کاستکو با برگر کینگ، جِلینک را شرمنده کند و سیاستهای شرکت در استفاده از حیوانات را تغییر دهد.
۵. مرغِ گردان صفحه هواداران خودش را دارد.
این شرکت هر روز ۱۵۷,۰۰۰ مرغ کامل را به دست مشتریان میرساند و تخمینها حاکی از اینند که کاستکو با ثابت نگه داشتن قیمت روی ۴.۹۹ دلار، سالی ۳۰ تا ۴۰ میلیون دلار ضرر میدهد؛ آن هم فقط برای اینکه مشتریانش را خوشحال نگه دارد و آنها را به فروشگاههای خود بکشاند. علاقمندان به مرغ پختهٔ کاستکو حتی صفحات فیسبوکی دارند تا راحتتر دستورپخت غذاها را با هم در میان بگذارند.
۶. برخی فروشگاههای کاستکو برای فرقهٔ آمیش پارکینگ اسب و ارابه دارند.
در شهر لَنکِستِر، ایالت پنسیلوانیا، که میزبان بزرگترین جمعیت فرقهٔ آمیش است، کاستکو یک پارکینگ ارابه و چارپایان ساخته است تا نظر مثبت آنها را جلب کند. میلههایی برای بستن اسبها وجود دارد و البته سایهبان برای نگهداری آنها از شرایط جوی بد. به نوشتهٔ وبلاگ کاستکو، این پارکینگ ویژه یک سوال ویژه را هم به وجود میآورد: کدام کارمند خوشبختی وظیفه تمیز کردن پارکینگ بعد از رفتن میهمانها را بر عهده میگیرد؟
۷. کاستکو یک بار مجبور به فراخواندنِ کیسه بوکسهای پر از لباس چرک شد.
به خاطر یک اشتباه در خط تولید که شاید هرگز دلیلش را نفهمیم، کاستکو مجبور شد یک فراخوان عمومی برای بازگشت کیسههای بوکس شرکت TKO بدهد چون برای پر کردن آنها به جای ماسه، از لباسهای چرک زنانه و مردانه استفاده شده بود. در سال ۲۰۰۷، فاکس خبر داد که یک خانواده اهل سینسیناتی البسهٔ چرکی مثل لباس زیر، مایوی شنا، سینهبند و … را داخل کیسه بوکسشان پیدا کرده و آن را پس فرستاده است.
۸. کاستکو خرید را یک جور «جستجوی گنج» در نظر میگیرد.
چیدمان کالاها در طبقات مختلف فروشگاههای کاستکو کاملا تصادفی به نظر میآید. اما مثل بیشتر چیزها در این بیزینس، دلیل آن افزایش فروش است. این کمپانی مدام در حال تعویض جای کالاهای ضروری مثل دستمال کاغذی، لامپها، و چیزهای پر استفادهٔ دیگر است تا مشتریها مجبور به جستجو در فروشگاه شوند. با این استراتژی، خیلی از آنها از جلوی کالاهای دیگر هم عبور میکنند و برای خرید وسوسه میشوند.
۹. کاستکو یک بار کتاب انجیل را جزو «داستانهای افسانهای» طبقهبندی کرد.
در نوامبر ۲۰۱۳ بود که یک پدر روحانی اهل Simi Valley یک جنگ کوچک توییتری به پا کرد. دلیلش؟ او متوجه شد که کتابهای انجیل در کاستکو به عنوان «داستانهای افسانهای» طبقهبندی شدهاند. کاستکو به خاطر این اشتباه عذرخواهی کرد و به نظر میرسد که علت آن برچسبزنی غلط روی کتابها بوده باشد. ماه بعد یک «شرح حال» از گویندهٔ داستانگو ران برگندی به عنوان «غیر-داستانی» برچسب خورد. گویا مشکل جدی است.
۱۰. فروش خودرو در کاستکو تقریبا از هر فروشنده دیگری بیشتر است.
کاستکو در سال ۲۰۱۴ حدود ۴۰۰,۰۰۰ خودرو فروخت که آن را تبدیل به دومین فروشندهٔ بزرگ خودرو در امریکا کرد. اما کاستکو فقط درصدی از فروش را نمیگیرد، بلکه فعالانه در این فرآیند شرکت دارد. این هم تلاش دیگری برای ارایه ارزش بیشتر به مشتریان در ازای حق اشتراک پرداختی آنها است. کاستکو مستقیما با فروشندگان خودروها برای تعیین قیمت مذاکره میکند، سپس به عنوان واسطه با مشتریان وارد معامله میشود.
۱۱. کاستکو مخفیانه یکی از بزرگترین پیتزافروشهای دنیا ست.
از آنجایی که پیتزا فقط بخشی خدمات غذایی کاستکو ست، نمیشود آن را یک فرنچایز پیتزا دانست. اما به هر حال میتوان گفت که کاستکو جزو بزرگترین پیتزافروشیهای دنیا است. با تقریبا ۵۰۰ فروشگاه، کاستکو بین ۲۰ پیتزافروشی بزرگ امریکا ست و برای اینکه بتواند از پس تقاضا بر آید، معمولا دستگاههای سُسریز خودکار (ویدیوی بالا) در فروشگاهها استفاده میشوند.
۱۲. یک بار در بخش غذاهای یخزدهٔ کاستکو، زوجی با هم ازدواج کردند.
روزی که هر دامادی برای آن لحظهشماری میکند: روز ازدواج، عبور از بین قفسههای غذاهای یخزده برای دیدار با عروس خودش. (نه دقیقا به این شکل). در دسامبر ۲۰۱۴ بود که رابرت و مردیث بونیلا روی یک پالت در فروشگاه کاستکوی سانتا کلارا (کالیفرنیا) ابستادند و ازدواج کردند، آن هم درست یک سال بعد از اینکه در همانجا با هم آشنا شده بودند. مدیریت فروشگاه به آنها اجازهٔ برگزاری مراسم بعد از ساعات کاری را داد. فامیل و دوستان هم در مراسم حاضر بودند.
۱۳. کاستکو همهٔ چیزهای مورد نیاز برای مراسم دفن را میفروشد.
فقط چون کسی مُرده است، نباید فکر کرد که دیگر صرفهجویی ممکن نیست. کاستکو فهرست کاملی از لوازم و نیازهای مراسم سوگواری را میفروشد. از گل و گلدان گرفته تا تابوت و چیزهای دیگر. تابوتها مستقیما به مردهشویخانهٔ مورد انتخاب مشتری فرستاده میشوند. البته برای مشتریانی که در جریان همه چیز نیستند، کاستکو تاکید میکند که خدمات کفن و دفن ارایه نمیکند و فقط در کار فروش لوازم است.
منبع: Mental Floss